روز عرفه روز شناخت است ، عرفه روزی است که سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا می خواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان میگستراند و در های مغفرت و بخشش و رحمتش را برای آنان می گشاید .
تبریک عرض میکنم عید قربان و غدیر را خدمت همه دوستان عزیزم ، خیلی برام دعا کنید .
ممنون
تو را
تو را از بین صدها گل من احمق جدا کردم
نفهمیدم غلط کردم ، من از اول خطا کردم
به یادت مانده آن روزی که با لبخند و با چشمک
نشستی در کنار من ، خودم را جا به جا کردم ؟
شدی نزدیک و هی گفتی ضرر حالا ندارد که
پسندیدم تو را من هم ، ولی ناز و ادا کردم
شد آغاز ارتباط ما بدون فکر و بی منطق
لگد کردم غرورم را و وجدان را رها کردم
پیامک می زدی هر شب سر ساعت دقیقا 9
خودت را کشتی و آخر شما را تو صدا کردم
و کم کم این پیامک ها عجیب و مهربان تر شد
و من هم قصر پوشالی برای خود بنا کردم
شبی بی قصد و بی نیت به من گفتی عزیز من
نبودی این ور خط تا ببینی من چها کردم
چهل با رآن پیامک را نگه کردم و خندیدم
نبودی تا ببینی من چه غوغایی به پا کردم
نشستم در خیالاتم زدم تاریخ عقدم را
و در رویا دو دستم را فرو توی حنا کردم !
به فکر مهریه بودم ، جهازم را چه میچیدم
من احمق ببین حتی که فکر شیر بها کردم
از آن شب ساعت 9 من پیامک میزدم هر شب
خودم با سادگی هایم عروسی را عزا کردم
پیامک های بی پاسخ ، محبت های بی جبران
تو را بی چشم و رو ، پررو خودم ا ز ابتدا کردم
شدی تو بی خیال و من شدم هی بی قرار تو
تو هی بر من جفا کردی ، من احمق وفا کردم
من از تو بی خبر بودم حدود شصت و نه روزی
نزگیدم به تو اصلا ، فقط چون که حیا کردم
ولی رفتم به یک مسجد بلا تکلیف و مستاصل
برای آن که برگردی فقط نذ رو دعا کردم
نبردم با خودم گوشی که خالص باشد این حالت
همان شب گوشی خود را درون بقچه جا کردم
چهل شب بعد از آن مسجد که برگشتم دم خانه
دویدم سمت آن بقچه و گوشی را که وا کردم
ندیدم از تو یک حرفی ، پیامک یا که تک زنگی
ز پا افتادم آنجا من و رو سوی خدا کردم
و گفتم این چنین با او ، عجب صبری خدا داری
چهل شب منتظر بودم ، عبادت پس چرا کردم؟
جواب آمد که ( واثق شو به الطاف خداوندی
مگر کوری ندیدی که به تو عقلی عطا کردم ؟
پیامک می زدی هر شب ، کشیدی ناز و اطوارش
خطا کردی به من گفتی خداوندا چرا کردم ؟
من امشب بی خیال و تو ردیف و قافیه هستم
تو کاری با دلم کردی که فکرش رو نمیکردم !!!
شاعر معصومه پاکروان
پدرم چشمم به در ماند نیامدی
قلبم شکسته شد نیامدی
امشب زغم دیدنت ناله میزدم
عکست به من گفت که امروزهم نیامدی
با هر چه هست می خوانمت پدر
امشب که نه، دیشب هم نیامدی
آخر چه وقت رفتنت بود ای پدر؟
باور نمی کنم که رفتی ودیگر نیامدی
مادر شبی به من گفت رفته ای سفر
عمر سفر تمام شد باز هم نیامدی
دیشب به سنگ مزارت زجه میزدم
در خواب دیدم که به دیدارم آمدی
هر روز به شوق دیدنت بر سر مزار
فریاد میزنم که چرا بابا نیامدی؟
نزدیک به دو سال است رفته ای پدر
به من بگو که آخر ، چرا به خانه ات نیامدی.
تقدیم به پدر عزیزم
بابا احمد
همان جا که دل از سوز فراقش شده بی تاب
همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب
همان وادی سوز و عطش و درد
همان وادی شرمندگی آب
همان وادی پاک حرم حضرت ارباب
همان جا که زمینش همه نور است
پر از شعر و شعور است
حماسه است ، غرور است
شرمنده تر از وادی طور است
و فرش حرمش از پر حور است
و بر مهدی زهرا همه شب راه عبور است
همان جا که حرم خانه دلهاست
و عشقش همه در آب و گل ماست
زیارتگه زهراست
عبادتگه موسی است
دخیل حرمش حضرت عیسی است
و زیباست .......
خدا محو تماشاست
که یک سو حرم شاه و یک سو حرم حضرت سقاست .
شاعر (؟)
تسلیت عرض میکنم خدمت تمامی عزاداران حسین و سربازان خمینی .
شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر،
نزدیک اذان بود که پیچید به افاق همه نغمه تکبیر
نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش
و مشغول دعا باش که باز است به درگاه الهی در رحمت
و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت ،شدم غرق عبادت
دو چشمم همه اشک شد و روی لبانم همه سوگند
که یا رب تو رهایم کن از این بند ،و گفتم به خدا بین تو دعایم
که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم .
با نام و یاد خداوند بخشنده و مهربان
چو ایران نباشد تن من مباد
سلام خدمت همه اون کسانی که خودشون رو از نسل انقلاب و مدیون خون شهیدان میدانند .
اسم من ؟
شهرتم ؟
شهرم ؟
بله عزیزان هیچ کدوم از این حرفها و نصبت ها باعث نمی شود که ما جوون ها خودمون رو از هم جدا بدونیم و یا اینکه از خودمون رفع مسئولیت کنیم ،واقعیت امر در این است که ما همه مدیون خون شهیدان هستیم و باید هر طوری که شده از خودمون جرات نشون بدیم و کاری انجام بدیم که باعث شادی روح شهیدان و امام امت باشیم و البته این رو هم به یاد داشته باشیم این کلام امام رو زمانی که فرمودند که یاران من الان در گهواره ها هستند ، بله ما همون کوچولوهای توی گهوارها هستیم که حالا هر کدوم از ما برای خودمون خانم و آقایانی بزرگ هستیم و الان زمان اون رسیده که آستین ها رو بالا بزنیم و خودی نشون بدیم .
بله امروز وقت عمل است، روز غرور و همون روزی که امام یه زمانی آرزوی دیدنش رو داشت الان وقت اون رسیده که به مادرها و پدرانمون بگوییم که دیگر الان وقت لالایی نیست امروز زمان افتخارآفرینی است و بیایید تا به تمامی ملت ها این را اعلام کنیم که:
"کودکان ایرانی لالایی هایشان را شنیده اند و امروز بیدارند و آمده اند تا همه را از خواب غفلت بیدار کنند ،جوانانی از نسل کوروش و داریوش ،اینان فرزندان آرش و رستم اند اینان پیروان مولا علی و ادامه دهندگان راه خون شهیدان اینان فرزندان خمینی اند و آینده سازان فردای ایران ، ما یعنی ایران و ایران یعنی ما
وعده ما 22 خرداد