آیت الله جوادی آملی:راههای تداوم و زنده نگه داشتن نهضت حسینی
محبّت به اهل بیت(ع)،تداوم نهضت حسینی
مقام از اهل بیت شدن به سلمان فارسی (رحمه الله) اختصاص ندارد؛ چنان که از امام صادق (علیه السلام) درباره? «فضیل بن یسار» نیز همین تعبیر به کار رفته است . نیز این مقام به مردان اختصاص ندارد؛ چنان که «فضّه»، خدمتگزار حضرت زهرا (سلام الله علیها) به این درجه نایل آمد و بخشی از آیات سوره? «هل اتی» شاهد آن است.
اصل کلی این مطلب را اهل بیت (علیهم السلام) به استناد برخی آیات قرآن کریم تبیین فرموده اند؛ نظیر آیه? ?فمن تبعنی فإنّه منّی? ؛ «هر کس مرا پیروی کند از من است».
محبت به اهل بیت (علیهم السلام) بعد از معرفت ولایت آنان و گرایش قلبی به آن ذوات مقدّس، به عالم و عادل شدن است. به یقین، جریان عدالت و وارستگی، وظیفه ای مشترک برای عالمان و غیرعالمان است. به همین جهت، سفارش شده است که از آغاز تحصیل، دست به کار تهذیب و اصلاح خود باشید؛ زیرا بعداً این کار بسیار مشکل است؛ چنان که فرعون علم و یقین داشت که حضرت موسی (علیه السلام) و معجزات او حق است و از سوی خدا، ولی رسالت و اعجاز او را انکار کرد؛ زیرا مهذّب و عادل نبود؛ ?قال لقد علمت ما أنزل هؤلاء إلّا رب السموات و الأرض? .
بنابراین، برخی علم دارند، ولی عدالت ندارند؛ چون دوستدار دنیا هستند. برای رسیدن به محبت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و بهره مندی از آثار آن، باید خود را به علم و عدالت مزیّن کنیم و در این راه، خطر محبت به دنیا را دست کم نگیریم؛ زیرا این که افرادی سال ها آیات خدا و سخنان معصومان (علیهم السلام) را می شنوند و فرا می گیرند، ولی گناه می کنند، نشان از این دارد که محبت دنیا آنقدر خطرناک است که با هیچ یک از این آیات و روایات برطرف نمی شود و دل آلوده به چنین ویروسی تطهیر نخواهد شد.
نکته? فاخری که نباید از آن غفلت نمود این است که دل، خواهان تعلّق به محبوب است؛ اگر آن محبوب گزنده باشد، محبّت آن سوزنده است و اگر آن محبوب روح و ریحان ملکوتی باشد، محبّت آن پرورنده و نشاط آور است؛ یعنی جلال محبوب به محبت اثر می کند و اثر جلالت مند محبّت، دل محبّ را جلیل، می سازد و قلب جلیل همچون قدوه? اَجِلّه و اُسوه جلالت مداران، یعنی حضرت خلیل الرحمن از هرگزندی در امان است.
ترک دنیا،تداوم قیام ونهضت حسینی
منشأ مبارزه? با دین، دوستی دنیاست؛ چنان که منشأ یاری دین خدا ترک دنیاست. فرعون با آن که می دانست حضرت موسی (علیه السلام) بر حق است، ولی در برابر او ایستاد؛ ?و جحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً و علوّاً? و این نبود، جز در اثر محبت به دنیا.
سنّت عترت طاهرین (علیهم السلام) خطرها و موانع پیشرفت خود را انسان هایی دانستند که محبت دنیا را در دل دارند و فریفته? آن هستند. مرحوم کلینی نقل کرده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة» . امام صادق (علیه السلام) نیز در زیارت اربعین حضرت سید الشهدا (علیه السلام) دشمنان و مانعان پیشرفت آن حضرت (علیه السلام) را کسانی دانسته اند که مغرور دنیا شده بودند؛ «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا» .
قرآن کریم فرموده است: جهادگران در راه خدا باید دنیا را فروخته، آخرت را بخرند؛ ?فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیاة الدنیا بالا خرة? . براساس این آیه، مهم ترین شرط جهاد و یاری دین خدا، فروختن دنیا و خریدن آخرت است و نیز خدای سبحان به سبب اهمیت مسأله? جهاد در راه خدا، فاعل ?فلیقاتل? را که کلمه? «الذین» است، از مفعول آن، یعنی ?فی سبیل الله? مؤخر داشت و سرّ تقدیم مفعول، همان اهتمام به این است که باید در راه خدا جهاد نمود.
امام حسین (علیه السلام) نیز در روز عاشورا فرمودند: دنیا فریبتان ندهد که بر ضد من قیام کنید. دنیا جایی است که هر کس به او اطمینان و امید داشته باشد، ناامید باز می گردد و هر کس در آن طمع کند، زیانکار می شود… شیطان بر شما مسلّط شده و خدای عظیم را از یاد شما برده است؛ «فلا تغزنکم هذه الدنیا فإنّها تقطع رجاء من رکن إلیها و تخیّب طمع من طمع فیها… لقد استحوذ علیکم الشیطان فأنساکم ذکر الله العظیم» . نیز آن حضرت (علیه السلام) در آخرین لحظات عمر شریف خود به امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: شیطان بر اینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است .
نتیجه آن که محبت و گرایش به دنیا سبب مبارزه با دین و کوشش در خاموش کردن چراغ هدایت است و ترک دنیا منشأ و شرط یاری دین خداست. ترک دنیا به معنای ترک کار و فعالیت اقتصادی، یا سیاسی یا فرهنگی و مانند آن نیست؛ چنان که امامان معصوم (علیهم السلام) که ما را از دنیازدگی و سرگرم شدن به آن برحذر می دارند، دو مطلب را گوشزد کرده اند: یکی کارکردن تا لحظه? پایانی عمر کار هر کسی متناسب با شأن و توان اوست و در میان کارها، فعالیت های فرهنگی و تعلیم و تعلّم بر دیگر کارها مقدّم است و دیگری قناعت در مصرف. بنابراین، طمع درکار و قناعت در مصرف، الگوی علاقه مندان به زندگی دینی است که با ترک دنیازدگی منافاتی ندارد.
گفتنی است: در فعالیت های فکری و فرهنگی، طمع مطلوب است، نه قناعت؛ چنان که امیرمؤمنان (علیه السلام) همانند نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: روزی که در آن مطلب تازه ای یاد نگیرم، آن روز برایم مبارک نیست. البته معلّم اهل بیت (علیهم السلام) خدای رحمان است و آنان نیز معلمان بشرند.
بنابراین، تولید حدّ و مرزی ندارد و قناعت در مصرف لازم است، جز در امر یادگیری. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که الگوی همگان است؛ ?لقد کان لکم فی رسول الله أُسوة حسنة? ، پیوسته از خداوند طلب افزونی علم می کردند؛ ?قل ربّ زدنی علماً? .
یادآوری: وقتی سالک صالح در بستر صراط مستقیم قرار گرفت، به طوری که همه? شؤون ادراکی و تحریکی او منطبق با راه راست و از هرگونه کژراهه منزّه و مبرّا بود، در این حال برنامه رفتاری او، «خیر الأمور أوسطها» نیست، بلکه خیرالأُمور، أکثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها و أغلاها و… است. از این رو، رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در افزون طلبی علم الهی، هیچ مرزی قائل نبودند؛ زیرا جریان رنج جوارح و کوشش ابدان در محدوده? خیر است.
گرفتن خونبهای امام حسین(ع)
وظیفه? شیعه، این است که عالم و عادل شود؛ یعنی خوبی ها را بشناسد و به آن ها عمل کند و دستورهای دینی را نصب العین خود قرار دهد و با دشمنان دین بستیزد. در ایام سوگواری سالار شهیدان، دستور داده شده که شیعیان در دیدار یک دیگر، دو جمله را بگویند: یکی جمله? «أعظم الله أُجورنا و أُجورکم بمصابنا بالحسین (علیه السلام)» و دیگری عبارت «و جعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره مع ولیّه المهدیّ من آل محمد (علیهم السلام)»
معنای جمله? اول این است که خدایا ما را در شمار عزاداران واقعی امام حسین (علیه السلام) به حساب آور که اجر این مصیبت در نامه? اعمال ما نیز ثبت و ضبط شود. معنای جمله? دوم این است که ما را جزو ادامه دهندگان راه آن حضرت (علیه السلام) قرار بده. «الطالبین بثاره»، یعنی توفیق گرفتن خون بهای آن حضرت (علیه السلام) را به ما عطا کن و این جزو شعارهای رسمی شیعه است.
نیز در زیارت عاشورا به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، به ویژه به سالار شهیدان، عرض می کنیم: با آنان که تو با آن ها اهل سازش بودی، سازش می کنیم و کسانی را که با آنان در جنگ بودی، ما نیز با آن ها در جنگیم؛ «إنى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» .
بنابراین، گریه برای سالار شهیدان ثواب فراوان دارد؛ ولی بخشی از برنامه? امت اسلامی است. قسمت مهم تر رسالت امت، مسلّح شدن و به جنگ دشمنان دین رفتن است که احیاناً شهادت، اسارت و جراحت را به همراه دارد. امروزه که دشمن با تکنولوژی ماهواره و با قلم در صدد ضربه زدن به نظام اسلامی و مسلمانان است، باید دشمن و دشمنی را شناسایی کرد و با حکمت، موعظه حَسَن وجدال احسن تهاجم های فرهنگی وی را دفع نمود و از کیان اسلام دفاع کرد و اگر اجتهاد فرهنگی اثر نکرد، چاره ای جز جهاد نظامی همراه با روش سیاسی نیست.
نیز باید منافقان را که خطرشان برای قرآن و عترت (علیهم السلام)، بیش از مشرکان بوده و هست، شناسایی و اعمال آنان را بی اثر کرد. منافقان بودند که ائمه (علیهم السلام) را به شهادت رساندند، نه مشرکان. آن که امیرمؤمنان (علیه السلام) را خانه نشین و شهید کرد و پهلوی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را شکست و امام حسن (علیه السلام) را مسموم و شهید کرد و سیدالشهدا (علیه السلام) را در کربلا به شهادت رساند و برای عوام فریبی به عمربن سعد که ظاهری صالح داشت، دستور داد تا نمازهای پنج گانه? شبانه روز را به جماعت بخواند، همه از منافقان بودند؛ چنان که طایفه? عباسیان، منافقان بعدی بودند که دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) را به شهادت رساندند.
بنابراین، وظیفه? پیروان سالار شهیدان این است که همراه گریه بر آن حضرت، دشمن خارجی و داخلی را بشناسند و با سلاح و صَلاح مناسب به جنگ او بروند و او را از پای درآورند.
در این جا یادآوری سخن «جابر بن عبدالله انصاری» به «عطیه» سودمند است که در روز اربعین در کنار قبر سیدالشهداء (علیه السلام) گفت: ما نیز در ثواب شهدای کربلا شریک هستیم؛ زیرا اگر من هم بودم، همان کار آنان را می کردم؛ «لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه… إنّ نیّتى و نیّة أصحابى علی ما مضی علیه الحسین و أصحابه» ؛ یعنی رسالت اهل تولّی حق و تبرّی از باطل این است:
1? میزان حق و باطل یعنی حقیقت قرآن و عترت (علیهم السلام) که یکی است به خوبی بشناسند.
2? آنگاه هر چیز و هر کس را بر این میزان صائب الهی عرضه بدارند و با آن ارزیابی نمایند.
3? بعد از معرفت زشت و زیبا بر اساس تعهّد «انّى سِلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم»، رفتار نمایند تا طالب ثار و خونبهای سالار شهیدان (علیه السلام) باشند.
گریه بر امام حسین(ع)
براساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیه السلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه السلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثه? تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى» ؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیه السلام) به خلافت می رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.
بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثه? تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیه السلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نتیجه? دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه? جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد.
وجود مبارک سیدالشهداء (علیه السلام) فرمودند: «أنا قتیل العبرة» ؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکه? چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.
این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهم السلام) در قلب شیعیان حضور پیدا می کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهم السلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می گیرد و دلِ دوستان حسین بن علی (علیه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می شود.
اهتمام به زیارت اربعین
امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم» ؛ «نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه? نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه? نمازهای نافله است که جبران کننده?نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه? نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج می برد.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده? بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه? «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری (علیه السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛ خلاف کلمه? «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق (علیه السلام): «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة عالماً فقیهاً» .
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایه? این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه? کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرموده? رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصاره? رسالت (نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)) قرآن و عترت است؛ «إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى» . عصاره? کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره? عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه السلام) در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.
درباره? نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می کند، مگر انسان های نمازگزار که آنان می توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛ ?إنّ الإنسان خلق هلوعاً ? إذا مسّه الشرّ جزوعاً ? و إذا مسّه الخیر منوعاً ? إلّا المصلّین? .
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه? مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت (علیه السلام) است.
خلاصه آن که رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه? نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیه السلام) تعبیه شد؛ چنان که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسه? دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».
منبع:
کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،حضرت آیت الله جوادی آملی
فخر رازى میگوید:
چون پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دلائل کافى براى نجرانیان آورد ولى آنان بر جهل و نادانى خود پافشارى کردند،به آنان فرمود:خداوند مرا امر فرموده که اگر حجت را نپذیرید با شما مباهله کنم.گفتند:ما مىرویم در کار خود مىاندیشیم سپس حضور شما مىرسیم.چون بازگشتند به عاقب که رایزن آنان بود گفتند:اى عبد المسیح،نظر شما چیست؟گفت :اى ترسایان،به خدا سوگند شما به خوبى مىدانید که محمد پیامبرى است که از جانب خدا فرستاده شده است و سخن درستى را هم درباره صاحب شما (عیسى علیه السلام) آورده است...پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در حالى که عبایى از موى سیاه بر دوش داشت بیرون شد و حسین را در آغوش و دست حسن را به دست گرفته و فاطمه پشت سر او و على رضى الله عنه پشت سر فاطمه در حرکت بود،و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مىگفت:هر گاه من دعا کردم شما آمین گویید.اسقف نجران که این صحنه را مشاهده کرد گفت:«اى ترسایان،من چهرههایى را مىبینم که اگر از خدا بخواهند تا کوهى را از جا برکند خداوند چنان کند،پس با آنان مباهله نکنید که هلاک مىشوید و دیگر تا روز قیامت یک نفر نصرانى بر روى زمین باقى نخواهد ماند». ..
و روایت شده است که:«چون پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم با آن عباى مویین بیرون شد حسن رضى الله عنه آمد و پیامبر او را به زیر عبا برد،سپس حسین رضى الله عنه آمد او را نیز زیر عبابرد،سپس فاطمه و سپس علی ـ رضى الله عنهماـآمدند،آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آیه تطهیر را خواند:انما یرید الله...» (1) .و بدان که این روایت به منزله روایتى است که صحت آن در میان اهل تفسیر و حدیث مورد اتفاق است. (2)
1ـ تفسیر کبیر 8/ .85
2ـ تفسیر الجامع لأحکام القرآن 4/ .104
باز باران،
با ترانه،
با گهر های فراوان
می خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها،
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم
می پرند، این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان.
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده،
از خزنده،
از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من،
روز روشن.
بوی جنگل،
تازه و تر
همچو می مستی دهنده.
بر درختان میزدی پر،
هر کجا زیبا پرنده.
برکه ها آرام و آبی؛
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان؛
آفتابی.
سنگ ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را؛
بس وزغ آنجا نشسته،
دم به دم در شور و غوغا.
رودخانه،
با دو صد زیبا ترانه؛
زیر پاهای درختان
چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.
چشمه ها چون شیشه های آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه؛
توی آنها سنگ ریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.
با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو،
می پریدم از لب جو،
دور میگشتم ز خانه.
می کشانیدم به پایین،
شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین،
از تمشک سرخ و مشکی.
می شندیم از پرنده،
داستانهای نهانی،
از لب باد وزنده،
رازهای زندگانی
هر چه می دیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا؛
شاد بودم
می سرودم
“روز، ای روز دلارا!
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا؛
ورنه بودی زشت و بیجان.
این درختان،
با همه سبزی و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟
روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیبایی ست از خورشید باشد.”
اندک اندک، رفته رفته، ابر ها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخساره ی خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.
جنگل از باد گریزان
چرخ ها می زد چو دریا
دانه ها ی [ گرد] باران
پهن میگشتند هر جا.
برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابر ها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابر ها را.
روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ میزد بی شماره.
گیسوی سیمین مه را
شانه میزد دست باران
باد ها، با فوت، خوانا
می نمودندش پریشان.
سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.
بس دلارا بود جنگل،
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه،
بس ترانه، بس فسانه.
بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی، پند های آسمانی؛
“بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.”
عید، در لغت به معنای عودت و بازگشت است، بازگشت به خویشتن خویش، بازگشت به اصل و فطرت پاک و نهاد خدایی و خدادادی خود . در هر یکی از اعیادی که در اسلام مطرح اند این نکته به ظرافت تمام در آنها قرار داده شده است ؛ عید فطر یعنی عید بازگشت به فطرت الهی ، عید قربان یعنی عید نزدیک شدن به خداوند متعال ، عید جمعه یعنی عید بندگی و سر نهادن بر آستانه ی حضرت دوست ، عید غدیر یعنی عید سر سپردن به اطاعت از رهبری معصوم و الهی …
و در یک کلمه عید یعنی تقویت خودسازی و ره سپردن به سوی انسانیت انسان . هر روزی که انسان بتواند در راه رسیدن به این هدف متعالی قدمی بردارد و برای خود زمینه ی رسیدن به کمالی را فراهم آورد آن روز برای او عید خواهد بود؛ چنانچه در روایتی از امام علی (ع) آمده است که : « هر روزی که در آن معصیت خداوند انجام نشود آن روز عید است » وکل یوم لا یعصى الله فیه فهو عید؛(نهج البلاغه حکمت 428)
در این میان عید قربان آنگونه که از اسمش هم پیدا است عید نزدیک شدن به خداوند و دریافت رحمت بی منتهای الهی با هر کار نیک است، یکی از کارهای نیکی که در عید قربان انجام می شود حج تمتع است که یکی از مترقی ترین ابعاد اعتقادی و عملی اسلام پس از توحید و جهاد را دارا است ، آداب و اعمالی که حاجی در حج انجام می دهد مانند منشور بی نهایت زندگی است که هر کسی به اقتضای سطح درک و فهم خویش به مشاهده پرتوهایی از آن دست می یابد.
مناسک حج در یک نگاه کلی سیر وجودی انسان به سوی خدا و نمایشی از فلسفه خلقت بنی آدم را نشان می دهد . فلسفه ای که محور آن را خدا تشکیل می دهد و امت اسلامی در گرداگرد آن به ذکر و لبیک به ندای معبود خویش مشغول می شوند.
در این سیر حرکت که از حضرت آدم شروع می شود و اولین خانه مردمی یعنی کعبه را در مکه یا به تعبیر قرآن کریم در بکّه می سازد و سپس حضرت ابراهیم خلیل و حضرت اسماعیل و حضرت هاجر آن را تجدید بنا می کنند و مواقف آن حرم، مشعرالحرام، مسعی و عرفات و منی است برای انسان این فلسفه خلقت را تجسم واقعی و عینی می بخشد.
انسانی که از همه جا رسته و تنها در سیل خروشان انسان ها مثل ذره ای در یک دریای بیکران آدمی که جز یاد و نام خدا را در ذهن ندارند فارغ از هر گونه تعلق خاطر حتی از تعلّق به رنگ و مُد لباس و فرهنگ های خاص محلی خود رها می گردد و همه یک رنگ و در یک جهت، با وقوف در عرفات به معرفت خدا و با وقوف در مشعر به شعور و با وقوف در منی به آرزوی وصل به معبود و با ذبح قربانی ، تمام رشته های تمنیات و آرزوهای غیر الهی خود را قطع و با رمی جمرات بر تمام وسوسه های شیاطین انسی و جنّی خط بطلان می کشد و ... و در یک جمله حرکت نمادین صحرای محشر را در جهت حرکت به سوی خالق یکتا عملاً در زندگی خویش تمرین می کنند .
حج بزرگ ترین کنگره عبادی، سیاسی و اجتماعی مسلمین است بالاترین هدف و با ارزش ترین مفهومی که از حج برداشت می شود جنبه های عبادی، سیاسی و اجتماعی این فریضه الهی است در حج هزاران هزار مسلمان گرد هم می آیند تا ضمن انجام یک فریضه الهی یک نیایش دسته جمعی جهانی و یک حرکت توفنده اعتقادی را علیه کلیه عقاید شرک و کفر نشان داده و وحدت و انسجام جهانی خود را علیه هر گونه مظاهر حاکمیت های غیرتوحیدی به نمایش بگذارند. هیچ عملی در حج بی مفهوم و بی معنی نیست و هریک از اعمال اشاره ای به گوشه ای از تاریخ ، حقیقت و ارزشی در اسلام دارند.
اگرچه حج یک مساله تعبّدی است ولی دانستن برخی رموز مناسک حج می تواند در بهتر انجام گرفتن و درک بیشتر معنویت موجود در آنها برای استفاده در زندگی موثر افتد. تک تک اعمالی که در حج انجام می گیرد نه هدف که صرفا وسیله ای در جهت دستیابی به هدف متعالی هستند.
یکی از جنبه های مهم حج جنبه ی سیاسی آن است بُعد سیاسی حج به هیچ عنوان از حج تفکیک پذیر نیست چرا که قرآن هدف از وجودخانه کعبه را محلی برای قیام مردم می داند .
از جمله وظایف واجبه در منی برای کسی که حج تمتع به جا می آورد ذبح حیوان سالم وبی عیب است و به این عمل از آن نظر که عبادت است و وسیله ی تقرب به خداوند محسوب می شود قربانی گفته می شود و از آن جهت که این عبادت در ساعت ضحی و چاشت واقع می شود روز عید قربان را عید اضحی نیز می نامند.
قربانی رمز فداکاری و ازخودگذشتگی و دادن جان در راه محبوب و حد نهایی تسلیم در برابر معبود است حاجی و هر مسلمانی که در روز عید قربان ، قربانی انجام می دهد و در حین انجام قربانی نغمه ی روحانی «بسم الله وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض» را سر می دهند، انگیزه ای الهی خود را چنین اعلام می دارند که : ای خالق متعال ! همانطوری که خون این قربانی را در راه تو بی دریغ می ریزم حاضرم بدون هیچگونه تأملی در راه دفاع از حریم دین و اجرای فرامین آسمانی تو از جان خود نیز بگذرم و خون خود را تقدیم پیشگاه اقدست نمایم. همانگونه که نماد آن را دو بنده ی موحّد و با اخلاص تو حضرت ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح انجام دادند و عبد صالح دیگر تو امام حسین (ع) و یاران پاکباخته اش آن را در میدان عمل به زیبایی تمام انجام دادند.
آری ، قربانی در روز عید قربان تجدید پیمانی با خاطره ی جاوید پدر و فرزندی است که پدر پیر و کهنسال با چهره ای نورانی و ملکوتی پس از سالها انتظار برای فرزند دار شدن وقتی خداوند به او فرزندی عنایت می کند و این نوزاد وقتی به بهترین سن جوانی نایل می گردد آن زمان در پی حکم غیبی دوست و خلیل خود مبنی بر قربانی همین فرزند دلبندش ، فرزند جوان و خوش سیمای خود را برای این کار آماده می سازد و تیغ برنده ای را بر گلوی فرزند صبور و راضی به رضای حق خود می گذارد و سرانجام هر دو با موفقیت کامل از این امتحان بزرگ الهی سربلند بیرون آمده و به درجه ای از اخلاص و فداکاری در راه خدا می رسند که خداوند برای بزرگداشت این خاطره توحیدی و اخلاص الهی، مقرر می فرماید : هر سال در موسم حج در وادی منی این خاطره توسط زوار بیت الله الحرام با ذبح حیوانی زنده و گرامی داشته شود و این صحنه فوق العاده درخشان چون نوری برای همیشه بر جبین تاریخ انسانیت بدرخشد و خاطره ای ازخودگذشتگی آن دو بنده مخلص (ابراهیم و اسماعیل) سندی برای نمایش شرف و فضیلت آدمیت باشد.
این مناسبت بزرگ اسلامی و عید فرخنده ی قربان را خدمت همه عزیزان و دوستان صمیمانه تبریک و تهنیت عرض نموده، برای همه آرزوی موفقیت و شادابی و نزدیک شدن به خدای متعال را خواستارم و امیدوارم که در هر مرحله ی از زندگی بر هر نوع هوی و هوس و خواسته های نا مشروع خود فایق آمده و برای رسیدن به معبود حقیقی و کمال نهایی و انسانیت خویش موفق باشیم.
روز عرفه، روز شناخت است. عرفه روزی است که خدای سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا می خواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان می گسترد و درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی آنان می گشاید.
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
در این روز حجاج بیت ا... الحرام با وقوف در صحرای عرفات با خدای خویش به مناجات می پردازند و دعای عرفه امام حسین(ع) را قرائت می کنند.
مسلمانان نیز در گوشه گوشه این کره خاکی در این روز همه با هم نجوا کردند:
"خدای من، من به گناهانم اعتراف می کنم، آنها را ببخش، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که تصمیم به گناه گرفتم، منم که نادانی کردم."
مسلمانان با شرکت در آیین پرفیض و ملکوتی دعای عرفه، با ریختن اشک عشق، از معبود خود طلب عفو کرده و برای گناهان گذشته خود از ذات اقدس الهی طلب مغفرت کردند.
***
عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش می پردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز می گردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت ?عرفت? و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می کنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی می دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی ?عرف? صبر و شکیبایی و تحمل است. (1)
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه? هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و به سوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل کرد و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک
جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ
کار بد کردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی
به گناه خود اعتراف می کنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی
تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ
آدم (ع) تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......
***
تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله در روز عرفه
پس فرموده بخوان این تسبیحات را که مروى از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله است و سیّد بن طاوُس در اقبال ذکر فرموده :
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ
منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ
منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ
منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد
سُبْحانَ الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ
منزه است خدایى که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش
پس بگو
سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه
منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است
و بخوان توحید صد مرتبه و آیة الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو
لااِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَیُمیتُ
معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ
و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز
قَدیرٌ ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَاَتوُبُ اِلَیْهِ ده مرتبه
توانا است آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم
یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه آمینَ ده مرتبه
***
مضامینی از دعای عرفه
1ـ ستایش حق تعالی:
ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت.......
2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:
پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم.......
3ـ خود شناسی:
و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........
4ـ راز آفرینش انسان:
ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........
5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......
6ـ نعمتهای خداوند:
آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی......
7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است......
8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:
گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد...........
9ـ ستایش خدای یگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:
حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد.....
10ـ خواسته های یک انسان متعالی:
خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!
11ـ سپاس به تربیت های الهی:
خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا......
12ـ نیازهای تربیتی از خدا:
و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار.............
13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:
خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟
14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:
ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان......
15ـ تو پناهگاه منی:
تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی به سوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.
......... من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....
صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)
حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن ?کوه رحمت? نهادند و در سمت چپ کوه روی به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن به مناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود.
***
بخوانیم با یکدیگر زیارت امام حسین (ع) را در روز عرفه
بدان که آنچه از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در باب زیارت عرفه رسیده از کثرت اخبار و بسیارى فضیلت و ثواب زیاده از آن است که احصا شود و ما به جهت تشویق زایرین به ذکر چند حدیث اکتفا مىنماییم (به سند معتبر از بشیر دهان منقول است که گفت: عرض کردم به خدمت حضرت صادق علیه السلام که گاه هست حج از من فوت مىشود و روز عرفه را نزد قبر امام حسین علیه السلام مىگذرانم فرمود که نیک مىکنى اى بشیر هر مؤمنى که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام برود با شناسایى حق آن حضرت در غیر روز عید نوشته شود براى او ثواب بیست حج و بیست عمره مبروره مقبوله و بیست جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل و هر که زیارت کند آن حضرت را در روز عید بنویسد حق تعالى براى او ثواب صد حج و صد عمره و صد جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل و هر که زیارت کند آن حضرت را در روز عرفه با معرفت حق آن حضرت نوشته شود براى او ثواب هزار حج و هزار عمره پسندیده مقبوله و هزار جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل گفتم کجا حاصل مىشود براى من ثواب موقف عرفات
پس آن حضرت نظر کرد به سوى من مانند کسى که خشمناک باشد و فرمود که اى بشیر هر گاه مؤمنى برود به زیارت قبر امام حسین علیه السلام در روز عرفه و غسل کند در نهر فرات پس متوجه شود به سوى قبر آن حضرت بنویسد حق تعالى از براى او به هر گامى که برمىدارد حجى که با همه مناسک بعمل آورده باشد و چنین گمان دارم که فرمود و عمره [غزوه]) (و در احادیث کثیره بسیار معتبره وارد شده که: حق تعالى در روز عرفه اول نظر رحمت بسوى زائران قبر حسین علیه السلام مىافکند پیش از آنکه نظر به اهل موقف عرفات کند) (و در حدیث معتبر از رفاعه منقول است که: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود که امسال حج کردى گفتم فدایت شوم زرى نداشتم که به حج روم و لکن عرفه را نزد قبر امام حسین علیه السلام گذرانیدم فرمود که اى رفاعه هیچ کوتاهى نکردى از آنچه اهل منى در آن بودند اگر نه این بود که کراهت دارم که مردم ترک حج کنند هر آینه حدیثى براى تو مىگفتم که هرگز ترک زیارت قبر آن حضرت نکنى پس ساعتى ساکت شد و بعد از آن فرمود که خبر داد مرا پدرم که هر که بیرون رود به سوى قبر امام حسین علیه السلام و عارف به حق آن حضرت باشد و با تکبر نرود همراه او مىشوند هزار ملک از جانب راست و هزار ملک از جانب چپ و نوشته شود براى او ثواب هزار حج و هزار عمره که با پیغمبر یا وصى پیغمبر کرده باشد) و اما کیفیت زیارت آن حضرت پس چنان است که علماى اجله و رؤساى مذهب و ملت فرمودهاند چون خواستى آن حضرت را در این روز زیارت کنى پس اگر ممکن شد ترا که از فرات غسل کنى چنان کن و اگر نه از هر آبى که ترا ممکن باشد و پاکیزهترین جامههاى خود را بپوش و قصد زیارت آن حضرت کن در حالتى که به آرامى و وقار و تأنى باشى پس چون به در حایر برسى بگو:
بسم الله الرحمن الرحیم
« اللهُ اَکْبَرُ کَبیراً ، وَالحَمْدُ للهِ کَثیراً ، وَسُبْحانَ اللهِ بُکْرَةً وَأصیلاً ، وَالحَمْدُ للهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَماکُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللهُ لَقدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ ، السَّلامُ على رَسُولِ اللهِ ، السَّلامُ عَلى أمیرِ المُؤمِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدةِ نِساءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ على الحَسَنِ والحُسَیْنِ ، اَلسَّلامُ عَلى عَلیِّ بنِ الحُسَینِ ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدِ ، اَلسَّلامُ عَلى مُوسَى بنِ جَعْفَر ، اَلسَّلامُ عَلى عَلیِّ بنِ مُوسى ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى الخَلفِ الصّالِحِ المُنْتَظَر ، اَلسَّلامُ عَلیکَ یا أبا عَبدِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلیکَ یابنَ رَسُولِ اللهِ ، وَابْنُ عَبْدِکَ وَابنُ أَمَتِکَ ، المُوالی لِوَلِیَّکَ وَالمُعادی لِعَدُوِّکَ ، استَجارَ بِمَشْهَدِکَ وَتَقَرَّبَ اِلى اللهِ بِقَصْدِکَ ، اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی هَدانی لِوِلایَتِکَ ، وَخَصَّنی بِزِیارَتِکَ وَسَهَّلَ لی قَصْدَکَ » .
ثم قل : « اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ آدَمَ صَِفوَةِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ نُوح نَبیِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ مُوسى کَلیمِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ عیسى رُوحِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ مُحَمَّد حَبیبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ اَمیرِ المؤُمِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاوارِثَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ مُحَمَّد المُصطَفى ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابنَ عَلِّی المُرتَضى ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراه ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خَدیجَةَ الکُبرى ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَاثارَ اللهِ وَابنَ ثارِهِ وَالوِترَ المُوتُورِ . أَشهَدُ أَنَّکَ قَد أَقَمتَ الصَلاةَ ، وَآتَیتَ الزَکاةَ ، وَأمَرتَ بِالمَعرُوفِ ، وَنَهَیتَ عَن المُنکَر ، وَأَطعتَ اللهَ حَتّى أَتاکَ الیَقینُ ، فَلَعَنَ اللهُ أُمَةً قَتَلَتکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَت بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ ، یامَولایَ یاأَبا عَبدِ اللهِ اُشهِدُ اللهَ وَمَلائِکَتَهُ وَأَنبِیاءَهُ وَرُسُلَِهُِ اَنّی بِکُم مُؤمِنُ ، وَبِأیابِکُم مُوقِنٌ بِشَرائِعِ دینی وَخَواتِیمِ عَمَلی ، وَمُنقَلبی اِلى رَبّی ، فَصَلَواتُ اللهِ عَلَیکُم وَعَلى أرواحِکُم وَعَلى اَجسادِکُم وَعَلى شاهِدِکُم وَعَلى غائِبِکُم وَعَلى ظاهِرِکُم وَعَلى باطِنِکُم . اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خاتَمِ النَبِّیینَ ، وَابنَ سَیِدِ الوَصِّیینَ ، وَابنَ اِمامِ المُتَّقینَ ، وَابنَ قائِدِ الغُرِّ الُمحَجَّلینَ اِلى جَنّاتِ النَعیم ، وَکَیفَ لاتَکُونُ کَذلِکَ وَاَنتَ بابُ الهُدى ، وَاِمامُ التُقى ، وَالعُروَةُ الوُثقى ، وَالحُجَّةُ عَلى أَهلِ الدُّنیا ، وَخامِسُ اَصحابِ (أهلِ) الکِساءِ ، غَذَتْکَ یَدُ الرَّحمَةِ ، وَرُضِعتَ مِنْ ثَدیِ الایمانِ ، وَرُبِّیتَ فی حِجرِ الاسلامِ ، فَالنَفسُ غَیرُ راضِیَة بِفِراقِکَ وَلا شاکَة فی حَیاتِکَ ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیکَ وَعَلى آبائِکَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاصَریعَ العَبرَةِ الساکِبَةِ ، وَقَرینَ المُصیبَةِ الرّاتِبَةِ ، لَعَنَ اللهُ أُمَةً اِستَحَلّت مِنکَ الَمحارِمَ ، وَاْنتَهَکَت مِنکَ حُرمَةَ الاِسلامِ ، فَقُتِلتَ صَلّى اللهُ عَلیکَ مَقهُوراً ، وَاَصبَحَ رَسُولُ اللهِ بِکَ مَوتُورَاً ، وَأصبَحَ کِتابُ اللهِ بِفَقدِکَ مَهجُورَاً ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَعَلى جَدِّکَ وَاَبیکَ وَاُمِّکَ وَاَخیکَ ، وَعَلى الاَئِمَةِ مِنْ بَنیکَ ، وَعَلى المُستَشهَدینَ مَعَکَ ، وَعَلى الملائِکَةِ الحافِّینَ بِقَبرِکَ وَالشّاهِدینَ لِزُوّارِکَ المُؤمِنینَ بِالقَبُولِ عَلى دعاءِ شِعَتِکَ ، وَالسَّلامُ عَلَیکَ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ » .
وصل رکعتین إقرأ فیها ماتشاء ، وإذا فرغت فقل :
« اَللّهُمَّ إِنّی صَلّیتُ وَرَکَعتُ وَسَجَدتُ لَکَ وَحدَکَ لاشَریکَ لَکَ ، لاِنَّ الصَّلاةَ وَالرُّکُوعَ وَالسُّجُودَ لاتَکوُنُ إِلاّ لَکَ ، لاِنَّکَ أنتَ اللهُ الَّذی لااِلهَ اِلاّ اَنتَ اَللّهُمَّ وَهاتانِ الرُکعَتانِ هَدِیةٌ مِنّی اِلى مُولایَ وَسَیِّدی وَإمامی اَلْحُسَینِ بنِ عَلیٍّ عَلَیْهِما السَّلامّ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
وَتَقَبَّل ذلکَ مِنّی وَاجْزِنی عَلى ذلکَ اَفضَلَ اَمَلی وَرَجائی فِیکَ وَفی وَلیِّکَ یاأَرْحَمَ الرّاحِمین » .
ثم زر ولده علی بن الحسین الاکبر علیه السلام وقل :
« اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُولِ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ نَبِیِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ اَمیرِ المؤُمنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ الحسینِ الشَّهیدِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّها الشَّهیدُ ابْنُ الشَّهیدِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّها المظلومُ ابْنُ المظلوم ، لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ أمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضیَت بِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یامَولای ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاولیَّ اللهِ وَابْن وَلِیِّهِ ، لَقَدْ عَظُمَتِ المُصیبَة ، وَجَلّتِ الرَّزیَّةُ بِکَ عَلَینا وَعَلى جَمیع المؤمنینَ ، فَلَعَنَ اللهُ اُمّةً قَتَلَتْکَ ، وَاَبْرأُ إلى اللهِ وَاِلَیْکَ مِنْهُمْ فی الدّنیا وَالاخرة » .
ثم زر شهداء کربلاء وقل :
« السَّلامُ عَلَیْکُم یاأَوْلیاءَ اللهِ وَاَحِّباءَه ، السَّلامُ عَلَیْکُم یااَصفیاءَ اللهِ وَأَوِدّاءَهُ . السَّلامُ عَلَیْکُم یاأَنْصارَ دین اللهِ وَاَنصارَ نَبیّهِ وَاَنْصارَ اَمیرِ المُؤمِنینَ وَاَنصارَ فاطِمَةَ سَیْدَةِ نِساءِ العالَمینَ ، السَّلامُ عَلَیْکُم یاأَنصارَ أَبی مُحَمَّد الحَسَنِ الوَلیِّ النّاصِحِ ، السَّلامُ عَلَیْکُم یااَنْصارَ اَبی عَبْدِ اللهِ الحُسَینِ الشَّهیدِ المَظلومِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ ، بِأبی اَنْتُم وَامّی طِبْتُمْ وَطابَتِ الارضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ ، وَفُزْتُمْ وَاللهِ فَوْزاً عَظیما ، یالَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفوزَ مَعَکُمْ فی الجِنان مَعَ الشُّهَداءِ وَالصّالِحینَ وَحَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُم وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه » .
ثم زر أبا الفضل العباس علیه السلام وقل :
« اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاأَبا الفَضْلِ العَبّاسَ ابْنَ اَمیرِ المؤمِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصیِّینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ أوَّلِ القومَ إسْلاماً ، وَأَقدَمِهِمْ اِیْماناً ، وَأَقْوَمِهِمْ بِدینِ اللهِ ، وَأَحْوَطِهِمْ عَلى الاسْلامِ ، أَشْهَدُ لَقدْ نَصَحْتَ للهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَخیکَ فَنِعْمَ الاخُ المُواسی ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةَ ظَلَمَتْکَ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اِسْتَحَلَّتْ مِنکَ الَمحارِمَ ، وَانْتَهَکَتْ فی قَتْلِکَ حُرْمَةَ الاسْلامِ ، فَنِعمَ الاَخُ الصّابِرُ الُمجاهِدُ الُمحامی النّاصِرُ وَالاَخُ الدّافِعُ عَنْ أَخیهِ الُمجیبِ الى طاعَةِ رَبّه الرّاغِبُ فیما زَهِدَ فیهِ غَیرُهُ مِنَ الثَّوابِ الجَزیلِ وَالثّناءِ الجَمیلِ ، وَأَلحَقَکَ اللهُ بِدَرَجَةِ آبائِکَ فی دار النَّعیم ، اِنّهُ حَمیدٌ مَجید » .
ثم قل :
« اللّهُمَّ لَکَ تَعَرَّضْتُ وَلِزیارَةِ اَوْلیائِکَ قَصَدْتُ رَغْبَةً فی ثَوابِکَ وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِکَ وَجَزیلِ اِحْسانِکَ ، فَأَسْأَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاَنْ تَجْعَلْ رزْقی بِهِم دارّاً ، وَعَیْشی بِهِم قارّاً ، وَزیارَتی بِهِمْ مَقْبُولَةً ، وَذَنْبی بِهِمْ مَغْفُوراً ، وَاقْلِبنی بِهِم مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً دُعائی بِأَفْضلِ مایَنْقَلِبُ بِهِ اَحَدٌ مِنْ زُوّارِه وَالقاصِدینَ اِلَیْه ، بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ » .
زندگی نامه کلنل پسیان
کلنل محمد تقی خان پسیان فرزند باور محمد باقرخان عنایت السلطان و بانوعزت الحاجیه بود که در سال 1270 شمسی همزمان با نهضت ملت ایران علیه امتیاز استعماری تنباکو در شهر تبریز دیده به جهان گشود . خاندانش از اقوام کردهای سلیمانی ساکن قفقاز بودند . حدود 70 سال پس از سال 1204 شمسی که ایران شاهد ننگین ترین و خفت بار ترین معاهده تاریخ کشورش از سوی انگلیس و روس به نام ترکمانچای بود شخصی ملی گرا که بر ضد این سیاستهای استعماری کوشش میکرد از ایران در شهر تبریز برخواست . وی تحصیلات مقدماتی را در مکتب خانه های آن روزگار گذراند . پسیان در 15 سالگی در آستانه پیروزی انقلاب مشروطه ایران در سال 1285 شمسی به منظور تحصیل در مدرسه نظام تهران زادگاه خود را به سوی تهران ترک کرد و در مسکن عمویش سکنی گزید . در همان تهران مبارزات مردم ایران را که بر ضد استعمار روس و انگلیس انجام می گرفت را مشاهده نمود و تاثیر بسیاری بر وی گذاشت و به عبارتی روحیه ایران پرستی اش رشد و نمو پیدا کرد . پسیان سپس به نیروی تازه تاسیس ژاندارمری پیوست و با در دست گرفتن ماموریت های بزرگی همچون آرام کردن اشرار لرستان و امنیت بخشیدن به راههای همدان توانایی خود را ثابت نمود . با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی خاک ایران به رغم اعلام بی طرفی مورد تاخت و تاز متجاوزین روس - انگلیس و ترکان عثمانی قرار گرفت . کلنل در محرم سال 1295 شمسی در ماموریتی از سوی کمیته دفاع ملی ایران در حمله ای غافلگیرانه نیروهای متجاوز روس که همدان را اشغال کرده بودند را شکست داد .
کلنل محمد تقی خان پسیان افسر ژاندارم سی ام آبان 1294 هجری (21 نوامبر 1915 میلادی) شهر همدان را از ارتش روسیه پس گرفت.
شرح این نبرد خونین عمدتا خیابانی در کتب تاریخ جنگ جهانی اول که در غرب به چاپ رسیده تحت عنوان «قهرمانی های ژاندارم های ایرانی در همدان» آمده است، زیرا نیروی ژاندارم فاقد سلاح سنگین و شمار نفرات آن به مراتب کمتر از سربازان روس بود.
کلنل که می دانست سربازان روس آموزش جنگ خیابانی ندیده اند آنان را به کوچه های شهر کشانید و در آنجا درهم کوبید و بیرون راند.
با این حرکت مقتدرانه و ملی و همچنین کارنامه نیک گذشته اش به سمت حکومت کرمانشاهان منسوب شد . با پیشروی نیروهای متفقین در بغداد و غرب ایران و کاهش توان کمیته ملی ایران و کمبود اسلحه اش این گروه ملی ایران از هم پاشید . کلنل هم به دلیل کارشکنی ها و بیماری ورم کبد به منظور معالجه در سال 1296 شمسی راهی آلمان شد .
یندنبرگ سردار مشهور آلمانی که وصف رشادت های محمد تقی خان را شنیده بود از وی برای خدمت در ارتش آلمان دعوت به عمل آورد . پسیان با پذیرفتن این دعوت مشغول به دیدن آموزشهای هوانوردی و سپس خلبانی گشت و پس از 33 پرواز نام خود را به عنوان نخستین ایرانی خلبان در تاریخ این کشور ثبت نمود . کلنل در سال 1297 و پایان جنگ جهانی راهی ایران شد . پس از بازگشت به ایران محمد تقی خان پسیان به دلیل داشتن تفکرات ضد انگلسی از دولت وابسته وثوق الدوله طرد شد . پس از سقوط کابینه وثوق الدوله و روی کار آمدن مشیرالدوله ریاست ژاندارمری خراسان به پسیان پیشنهاد شد . در همین حین قوام السلطنه در خراسان حکومتی استبدادی تشکیل داده بود و بسیاری از آزادی خوهان و دگر اندیشان و روزنامه نگاران را بازداشت کرده یا فراری داده بود . با به قدرت گرفتن فردی مشروطه خواه مانند محمد تقی خان پسیان در خراسان - آزادی خواهان خراسان نیرویی تازه گرفتند . با روی کار آمدن رضا شاه فرمان دستگیری قوام السلطنه و چند تن دیگر از بزرگان کشور در 13 نوروز 1300 صادر شد . کلنل پسیان هم در خراسان اعلام حکومت نظامی نمود و رسما اداره این شهر را بر عهده گرفت . پسیان خدمات بسیار ارزنده ای به خراسان نمود که بخشی از آن شامل این موارد می باشد : بهبود وضعیت نابسمان اقتصادی و سیاسی خراسان - گرفتن مالیات از سرمایه داران و زمین داران بزرگ خراسان - جمع آوری سلاح های غیر مجاز در شهر - تشکیل کمیته عدالت برای رسیدگی به شکایات مردم - تشکیل کمیته مبارزه با مواد مخدر در خراسان - ایجاد انبار گندم مدرن ( سیلو ) - ایجاد سه مدرسه دولتی - تاسیس بانک - تشویق صادرات ایران - ایجاد تفریح گاههای سالم موسیقی و فرهنگی و دهها خدمات عمرانی و فرهنگی دیگر .
در 4 خرداد 1300 شمسی کابینه سیاه سقوط کرد و به دنبال آن بسیاری از زندانیان و محبوسین مشهد آزاد شدند . 10 روز بعد کابینه قوام السلطنه با همکاری سید ضیا و همکاری انگلستان تشکیل شد . قوام برای انتقام از پسیان میرزا نجدالسلطنه که زندانی کلنل پسیان بود را به عنوان کفیل استانداری خراسان برگزید . نجد السلطنه به اعمال گزارشات نادرست به تهران و برخوردهای انفعالی دست زد و تهران را بر ضد کلنل پسیان تحریک نمود . پسیان پس از آگاهی از این امر در یک اقدامی ناباورانه دستور به جلب ماموران ماموران عازم شده از سوی تهران به خراسان را داد . این حرکت محمد تقی خان سبب گشت تا موج اتهامات بر ضد او نمایان شود و وی را تجزیه طلب و خودمختار معرفی نمایان کنند. به همین روی عرصه بر پسیان تنگ شد . پس از تجزیه طلب نامیدن پسیان طوایف مختلف هزاره - تیموری - کارریزی - کردهای شمال خراسان و . . . بر ضد محمد تقی خان پسیان دست به یک اتحاد قومی زدند و سپس ژاندارمری قوچان را خلع سلاح کردند . کلنل با سپاهی کوچک راهی نبرد با این طوایف شد و پس از درگیریهای بسیار توسط این طویف کشته شد و سرش را از تن جدا کردند و به قوچان بردند .
در روز 16 مهر ماه 1300 شمسی با حضور گسترده مردم پیکر پاک و میهن پرستانه کلنل با اجرای تشریفات نظامی درکنار آرامگاه نادرشاه بزرگ به خاک سپرده شد . پس از مدتی در یک اقدام کینه توزانه قوام السلطنه دستور به جابجایی پیکر پسیان از باغ نادرشاه را صادر کرد . پس از سالها با روی کار آمدن دکتر مصدق و درخواستهای مردمی دوباره پیکر پسیان به کنار آرامگاه نادر انتقال یافت .
و یادگار آن همه رشادت و فداکاری فقط نامی نقش بست بر تابلوی آبی رنگ یک خیابان ........خیابان پسیان
یادش گرامی .........
نام : غلامحسین
نام خانوادگی : افشردی
تاریخ تولد: 25 اسفند سال 1334 هجری شمسی (سوم / شعبان / 1375 ه- ق )
تاریخ عضویت در سپاه : اوایل سال1359 هجری شمسی
تاریخ ورود به عرصه جبهه های نبرد : اول مهرماه سال 1359 هجری شمسی
برخی از مسئولیت ها :
- معاونت ستاد عملیات جنوب
- فرمانده محور دار خوین در عملیات ثامن الائمه (علیه السّلام)
- معاونت فرماندهى عملیات طریق القدس
- فرماندهى قرارگاه نصر در عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان
- فرماندهى قرارگاه کربلا و جانشین فرماندهى کل در قرارگاههاى جنوب
محل شهادت : خطوط مقدم چنانه (منطقه فکه)
تاریخ شهادت : شنبه 9/11/1361 هجری شمسی
-
تولد و کودکی
در روز 25 اسفند سال 1334 هجری شمسی در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) در حوالی میدان خراسان تهران چشم به جهان گشود. والدینش به عشق و محبت اباعبداللهالحسین(علیه السّلام) و از باب تیمن و تبرک، نام «غلامحسین» را بر او نهادند و به دنبال آن در سن دوسالگی در سفر کربلا او راه همراه خود بردند.
پدرش که در تربیت وی، جدیت زیادی داشت از همان طفولیت او را با خود به مسجد و هیات و مراسم عزاداری سرور شهیدان میبرد. این حضور معنوی باعث شد که او در آن ایام عضو فعال و موثر هیات نوباوگان محبانالحسین(علیه السّلام) گردد. غلامحسین دوره دبستان را در مدرسه مترجمالدوله و دوره متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساند.
فعالیت های قبل از انقلاب
شهید باقری همزمان با تحصیل، در کلاسهای حدیث و مباحث مربوط به حضرت صاحبالزمان(عج) که در مسجد صدریه دایر میگردید، شرکت میکرد. از کلاس سوم دبیرستان فعالیت فرهنگی خود را با ایجاد کتابخانه دراین مسجد، به همراه تنی چند از همفکرانش شروع کرد و در راستای کسب آگاهی ها و رشد فکری خویش، ضمن مطالعه و تحقیق پیرامون مباحث مذهبی، جلسات سخنرانی را در جمع دوستانش برگزار مینمود.
در سال 1354 پس از اخذ دیپلم ریاضی، در رشته دامپروری دانشکده کشاورزی شهر ارومیه تحصیلات عالی خود را آغاز کرد. در این ایام علاوه بر مطالعه منظم وانسجام یافته در زیمنه مسائل اسلامی، با سخنرانی در جمع دانشجویان و برقراری کلاسهایی در زمینه اصول عقاید برای دانشآموزان مدارس، فعالیت مذهبی خود را دنبال می کرد و بارها با بعضی از اساتید غربزده که فرهنگ اسلامی را انکار و مظاهر منحط غربی را ترویج مینمودند، به بحث مینشست و ماهیت آن فرهنگ و عوامل غربزده را افشا میکرد. از این رو، وی به عنوان یک عنصر مذهبی و فعال حساسیت مسئولان و گارد دانشگاه را برانگیخته بود، که در نهایت به دلیل این فعالیتها پس از یک سال و نیم تحصیل، از دانشگاه اخراج گردید.
در این ایام در جواب یکی از نزدیکانش که به او گفته بود: تو یک سال و نیم از عمرت را بیخود تلف کردی.
پاسخ میدهد: من وظیفهام را انجام دادم و اگر به دانشکده رفتم برای کسب مدرک نبود، بلکه برای رشد خودم بود و میخواستم که دیگران را هم به صحنه بیاروم. شهید باقری در اسفندماه سال 1356 به خدمت سربازی اعزام شد و پس از طی دوره آموزشی در پادگان جلدیان نقده به ایلام منتقل گردید.
در دوره کوتاه خدمت سربازی با توجه به آشنایی که با مسائل اسلامی داشت به ارشاد و هدایت فکری سربازان پرداخت و همزمان با علمای شهر ایلام از جمله آیتالله صدری (امام جمعه قبلی ایلام) ارتباط داشت و اخبار و مسائل پادگان را به ایشان اطلاع میداد. به دنبال این فعالیت ها، تحت کنترل قرار گرفت و ضمن جدا کردن وی از جمع سربازان پادگان، او را به عنوان راننده یک افسر جزء به کار گماردند.
نقش شهید در پیروزى انقلاب اسلامى
همزمان با گسترش انقلاب اسلامى و فرمان حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه) مبنى بر فرار سربازان از پادگانها، خدمت سربازى را رها کرد و به موج خروشان و توفنده امت حزب الله پیوست و به صورت تمام وقت درپیشبرد اهداف انقلاب اسلامى به فعالیت پرداخت.
به هنگام تشریف فرمایى حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه) به میهن اسلامى، در فعالیتهاى کمیته استقبال شرکت چشمگیرى داشت و به دلیل برخوردارى از آموزش نظامى، به همراه سایر اعضاى خانواده و دوستانش در تصرف کلانترى14 و پادگان ولى عصر(عج) «عشرت آباد سابق» در تهران نقش بارزى داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
تا خرداد 1358، در کمیته انقلاب اسلامی و برخی نهادهای دیگر فعالیت داشت و با انتشار روزنامه جمهوری اسلامی، همکاری فعال خود را با این روزنامه در زمینههای مختلف آغاز کرد. در این مدت بنا به دعوت سازمان آمل، از طرف روزنامه به عنوان خبرنگار، سفر 15 روزهای به لبنان و اردن انجام داد که طی این سفر، گزارش تحلیلی جامعی از اوضاع نابسامان مسلمین در آن منطقه تهیه کرد.
در خردادماه سال 1358 موفق به اخذ دیپلم ادبی شد. سپس در امتحان وررودی دانشگاه شرکت کرد و با رتبه صد و چهارم در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول گردید.
او در مدت حضور در محیط دانشگاه، نقش فعال و موثری در مقابله با توطئههای ضدانقلاب و گروهک ها داشت.
شجاعت و شهامت شهید باقری بسیار بالا و قابل توجه بود. او با توجه به اینکه یک مسئول رده بالای نظامی بود، ولی همراه عناصر اطلاعاتی در شناساییها شرکت میکرد. در صحنههای رزم و در خطوط مقدم جبهه و در بعضی از موارد نیز در پشت خط دشمن حضور مییافت و حتی در هدایت گروهانها و گردانهای رزمی مستقیماً وارد عمل میشد.
شهید باقرى اوایل سال1359 به عضویت سپاه درآمد. ابتدا در واحد اطلاعات مشغول به خدمت شد و در زمینه شناسایى و مقابله با گروهکهاى منحرف و وابسته، فعالیت خود را استمرار بخشید و در این واحد بود که نام مستعار «حسن باقرى» براى ایشان در نظر گرفته شد.
حضور در جبهههای دفاع مقدس
تهاجم دشمن بعثی به مرزهای کشور اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، نقطه عطفی در زندگی شهید باقری بود. با احساس تکلیف در دفاع از اسلام و میهن اسلامی بلافاصله پس از شروع جنگ – در روز اول مهرماه سال 1359 – به همراه عدهای از برادران پاسدار راهی جبهههای جنوب شد و تا آخرین لحظه حیات، در این سنگر باقی مانده و در بسیاری از صحنههای پیروز دفاع مقدس حضور فعال و تعیین کننده داشت.
آغاز جنگ تحمیلی شهید باقری را به عنوان یکی از اولین خبرنگاران عرصه جهاد ، به خطوط مقدم جبهه ها نبرد کشاند. ارتباط تنگاتنگ غلامحسین با صحنه های نبرد علاوه بر خبرنگاری رفته رفته از او فرمانده و نظریه پردازی قدر ساخت .
عمده عناوین فعالیت های وی در صحنه رزم با دشمن عبارتند از:
تاسیس و راهاندازی واحد اطلاعات و عملیات رزمی .
شهید باقری از ابتدای ورودش به منطقه جنوب (اهواز) در پایگاه منتظران شهادت ( گلف) به منظور دستیابی به اطلاعات مناسب از موقعیت دشمن، به جمعآوری نقشهها و پیاده کردن وضعیت مناطق عملیاتی روی آنها، اقدام کرد و شخصاً به همراه عناصر اطلاعاتی، جهت کسب اطلاع دقیق از دشمن، به شناسایی محورها و نقاط مورد نظر میپرداخت و در برخی از موارد نیز تا عقبه نیروهای دشمن برای ارزیابی توان و استعداد آنها، با چالاکی و شجاعت بینظیری پیش میرفت.
فعالیتهای مثبت او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به راهاندازی واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب (گلف) گردید.
واحدهای اطلاعات عملیات پس از گذشت حدود 3 ماه از شروع جنگ، در تمامی محورهای جنوب (از آبادان تا دزفول) با قدرت تمام مستقر شدند و نسبت به شناسایی و تعیین وضعیت دشمن و ارسال گزارش آن اقدام کردند. با این تلاش، اطلاعات چشم فرماندهی در میدان جنگ شد و یکی از ضعفهای بزرگ – نداشتن اطلاع از وضعیت دشمن – برطرف گردید.
شهید باقری علاوه برا ارائه اطلاعات، توان و استعداد ذاتی بالایی در تحلیل اطلاعات دشمن داشت و اغلب حرکات احتمالی دشمن در آینده را پیشبینی مینمود و حتی به زمان و مکان آن هم اشاره میکرد. از آن جمله پیشبینی وی در دی ماه سال 1359 مبنی بر حرکت دشمن جهت الحاق محور شمال – جنوب منطقه سوسنگرد برای ارتباط جفیر و بستان بود. که دشمن در کمتر از یک هفته با نصب پلهای نظامی متعدد و تلاش گسترده این کار را انجام داد.
از اقدامات بسیار موثر شهید باقری که در این دوره پایهریزی شد، بایگانی اسناد جنگ، ترجمه اسناد و بخش شنود بیسیم های دشمن بود.
از دیگر فعالیت های وی طراحی گردان های رزمی و تعیین ترکیب سازمان نفرات و تجهیزات و ادوات رزمی و واحدهای پشتیبانی از رزم بود.
معاونت ستاد عملیات جنوب
شهید باقرى به دلیل لیاقت، شجاعت و شهامتى که داشت در دى ماه سال1359 به عنوان یکى از معاونین ستاد عملیات جنوب انتخاب شد و در شکست محاصره سوسنگرد، فرماندهى عملیات امام مهدى(عج)، فتح « ارتفاعات الله اکبر» و « دهلاویه » نقش به سزایى داشت وهمه این نبردها در شرایطى اجرا مى شد که عملیات منظم نیروهاى خودى با مشکل مواجه شده بود و اغلب بدون نتیجه مى ماند. همه تلاش شهید باقرى و برادران سپاه این بود که ثابت کنند مى توان دشمن را شکست داد.
با برکنارى بنى صدر و با توجه به شرایط سیاسى آن زمان، در اجراى عملیات «فرمانده کل قوا» شرکت داشت و پس از مجروح شدن سردار رحیم صفوى هدایت عملیات را به عهده گرفت و در این عملیات به عنوان فرماندهى لایق و کاردان شناخته شد.
فرماندهى قرارگاه نصر در عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان
1- فتح المبین:
قبل از شروع عملیات، شهید باقرى با تجزیه و تحلیل اطلاعات واصله، تمام واحدهاى اطلاعاتى را در راستاى اهداف این عملیات توجیه و وظایف هر یک را مشخص کرد.
با توجه به وسعت منطقه عملیات، چهار قرارگاه براى کنترل و هدایت عملیات مشخص گردید.
جناح شمالى منطقه، حساسترین محور عملیات بود. به دلیل این اهمیت و حساسیت، شهید باقرى به عنوان فرمانده قرارگاه نصر( قرارگاه مشترک ارتش و سپاه ) در این جناح انتخاب گردید. ضمن اینکه در قرارگاه مرکزى کربلا نیز در کنار فرماندهى کل عملیات (سردار محسن رضایى) به عنوان مشاور عملیات و مسوول اطلاعات، فعالیت بسیار مؤثرى داشت.
در مرحله اول عملیات فتح المبین، قرارگاه نصر با موفقیت کامل به اهداف خود رسید و درمرحله دوم عملیات، با اصرار و تأکید شهید باقرى تصرف ارتفاعات رادار (ابوصلبى خات) از محور قرارگاه نصر انجام پذیرفت که پس از موفقیت و استقرار نیروهاى خودى، دلیل اصرار شهید باقرى کشف گردید.
2- بیت المقدس:
بلافاصله پس از عملیات فتح المبین آماده سازى عملیات بیت المقدس آغاز گردید.
شهید باقرى ضمن تلاش براى هماهنگى واحدهاى اطلاعاتى در طرح ریزى عملیات نیز حضور داشت و مى گفت: « لزومى ندارد ما مستقیما وارد شهر خرمشهر شویم، بلکه باید دشمن را دور بزنیم و عقبه او را ببندیم تا شهر خود به خود سقوط کند.»
با اینکه نظرات دیگرى هم براى چگونگى آزادى خرمشهر وجود داشت، اهمیت و تأکید او پس از فتح خرمشهر آشکار شد.
در این عملیات شهید باقرى به عنوان فرماندهى قرارگاه نصر، در اجراى عملیات نقش مؤثرى را ایفا کرد.
از هدفهاى عمده این قرارگاه، آزادى خرمشهر و تأمین مرز شلمچه و شرق بصره بود.
پس از دو مرحله عملیات موفقیت آمیز، در مرحله سوم عملیات، قرارگاه نصر با محاصره دشمن در ناحیه شلمچه، مزدوران بعثى را مستأصل و مضمحل کرد و شهر خرمشهر نیز آزاد گردید.
3- رمضان:
پس از عملیات بسیار موفق بیت المقدس، طرح ریزى و آماده سازى عملیات رمضان آغاز شد.
در این عملیات شهید باقرى همچنان در مسؤولیت قرارگاه نصر حضور داشت. در مرحله اول عملیات رمضان این قرارگاه نقش عمل کننده نداشت و به عنوان قرارگاه احتیاط پیش بینى شده بود، ولى با روحیاتى که شهید باقرى داشت ضمن حضور در قرارگاه فتح و همکارى جدى و فعال با فرماندهى آن، در مراحل بعدى عملیات رمضان به علت پاتکهاى بسیار شدید و سنگین دشمن بعثى، قرارگاه نصر نقش بسیار مؤثرى در دفع آنها و حفظ مواضع خودى داشت تا جایى که شهید باقرى جهت کنترل دقیق تر و تقویت روحیه رزمندگان، مقرتاکتیکى قرارگاه نصر را پشت خاکریزهاى خط مقدم مستقر کرد و تا تثبیت شرایط، در همان جا حضور داشت.
ویژگی های برجسته شهید
اتکاء شهید باقری به خداوند تبارک و تعالی بسیار بالا بود و در سایه این توکل، اطمینان و استقامت عجیب وی بخوبی مشهود بود و در سختترین شرایط و حساسترین موقعیتها ضمن حفظ صبر و آرامش و خونسردی، با تدبیر عمل میکرد.
او عشق و علاقه عجیبی به اهل بیت(علیهم السّلام) و آقا امام زمان(عج) و امام خمینی(رحمت الله علیه) داشت.
شهید باقری بیریا و بیتکلف در مصائب امام حسین(علیه السّلام) میگریست و علاقه فراوان و مستمر به مطالعه کتاب ارشاد شیخ مفید و مقتلهای حادثه کربلا داشت.
استعداد و خلاقیت شهید باقری با توجه به کمی سن و تجربه وی، بسیار قابل توجه و مورد تحسین بود.
یکی از نیروهای رده بالای سپاه (و با سابقه در جنگ) چنین میگوید:
« با اینکه من دو سال از او بزرگتر بودم ولی به جرات میتوانم بگویم افکار او دو سال از من بالاتر بود. شهید باقری همواره با هوشمندی و ذکاوت خویش شرایط رزمی و عملیاتی را پیشبینی و تحلیل میکرد و در کنار آن با قدرت بالای فکری، راههای کار و طرحریزی عملیاتی خود را ارائه مینمود و بدون هراس از مشکلات، به فعالیت و تلاش در این زمینه میپرداخت. هرگز نسبت به دشمن اظهار عجز و ناتوانی نداشت، بلکه همواره نسبت به برتری نیروهای خودی بردشمن با اطمینان صحبت میکرد.
قاطعیت و قدرت تصمیمگیری شهید باقری به عنوان یک فرمانده لایق و موفق چشمگیر بود و در مراحل بحرانی و شرایط سخت با جرات کامل ضمن حفظ آرامش و خونسردی، نظر لازم و موثر را ارائه و در این باره تصمیمگیری میکرد.
یکی از فرماندهان نظامی ارتش که با وی همکاری مشترک داشت میگوید:
در مرحلهای از عملیات بیتالمقدس یکی از یگانها در شرایط سختی در مقابل پاتک دشمن قرار گرفته بود که فرمانده آن واحد در تماس اعلام کرد در صورت مقاومت، احتمالاً تلفات بیشتری خواهیم داشت.
شهید باقری در پاسخ گفت:
در مقابل دشمن باید مقاومت کنید و مسئولیت تلفات را هم من به گردن میگیرم.
کادرسازی و تربیت نیرو از خصوصیات بسیار بارز شهید باقری بود. اهتمام زیادی به رشد و ارتقای همراهان و همکاران خود داشت. در تربیت کادرهای واحد اطلاعات و عملیات بسیار پرتلاش بود و در این زمینه آموزشهای نظری و عملی را توام میکرد. بیش از سه دوره آموزش فشرده 30 تا 40 نفره برگزار کرد که بعدها این برادران در واحد اطلاعات – عملیات تیپها مسئولیتهای مهمی را عهدهدار شدند.
شجاعت و شهامت شهید باقری بسیار بالا و قابل توجه بود. او با توجه به اینکه یک مسئول رده بالای نظامی بود، ولی همراه عناصر اطلاعاتی در شناساییها شرکت میکرد. در صحنههای رزم و در خطوط مقدم جبهه و در بعضی از موارد نیز در پشت خط دشمن حضور مییافت و حتی در هدایت گروهانها و گردانهای رزمی مستقیماً وارد عمل میشد.
این شهامت در کلام وگفتار وی نیز تاثیر داشت. با تواضع، آنچه را صحیح میدانست بیان میکرد و از نظرات خود دفاع مینمود.
از قدرت بیان و استدلال برخوردار بود و همواره مخاطب خود را تحت تاثیر قرار داده و به تحسین وا میداشت.
تواضع و فروتنی شهید باقری – با داشتن مسئولیتهای مهم و اساسی در جنگ – بسیار محسوس بود و هرگز تحت تاثیر القاب و عناوین مسئولیتی قرار نمیگرفت.
رفتار مهربان او با همه (خصوصاً زیردستان) به گونهای بود که علاقه متقابل نسبت به وی را در آنان ایجاد میکرد.
تا مدتها همسرش نمیدانست که او در جبهه مسئولیت دارد و فرمانده است، در پاسخ به این سئوال که در جبهه چه میکند، میگفت: من سقای بچههای بسیجیام.
فرازهایى از خاطرات همرزمان شهید
نحوه شهادت
پس از عملیات رمضان در شهریور ماه 1361 که مقارن با ایام حج بود، در پاسخ به پیشنهاد یکی از دوستانش جهت عزیمت به سفر حج گفته بود:
هنوز که کار جنگ تمام نشده و دشمن بعثی در خاک ماست، بروم به خدا چه بگویم؟ وقتی میروم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
چند ماه پس از این صحبت در روز شنبه نهم بهمن ماه 1361 در طلیعه ایام مبارک دهه فجر در حالی که تعدادی از همرزمان و همسنگرانش به دیدار حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) شتافته بودند، او برای شناسایی و آمادهسازی عملیات والفجر مقدماتی به همراه تعدادی ازنیروهای سپاه در خطوط مقدم چنانه (منطقه فکه) در سنگر دیدهبانی مورد هدف گلوله خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت و همراه همسنگرانش شهیدان مجید بقایی، رضوانی و ... به لقاءالله شتافت.
آخرین کلامی که از این شهید بزرگوار شنیده شد پس از ذکر شهادتین، نام مبارک امام شهیدان، حسین(علیه السّلام) بود.
شهید باقری در همه مدت حضورش در جبهههای جنگ تنها یکبار، آن هم به مدت پنج روز برای ازدواج، از جنگ جدا شد و به جهت عشق به حضرت امام زمان(عج) نام نرگس را برای تنها فرزندش برگزید.
بخشی از وصیتنامه سردار شهید غلامحسین افشردی
… فعلاً انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین در آمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان …
… ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان هم سر جنگ داریم و در رابطه با این هدف جنگ با صدام یزید مقدمه است …
… در این موقعیت زمانی و مکانی، جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت، خیانت به پیامبر اکر (صلی الله علیه و آله) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هر گونه فداکاری بکند …
… در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی، جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام با خلوص نیت را پیدا کنیم …
در مورد درآمدها، چیزی به آن صورت ندارم و همین بضاعت مزجاه را هم خمسش را دادهام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند …
در صورت امکان با لباس سپاه مرا دفن کنید.
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج)
غلام حسین افشردی 12 شب 27/7/1359 اهواز