شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر،
نزدیک اذان بود که پیچید به افاق همه نغمه تکبیر
نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش
و مشغول دعا باش که باز است به درگاه الهی در رحمت
و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت ،شدم غرق عبادت
دو چشمم همه اشک شد و روی لبانم همه سوگند
که یا رب تو رهایم کن از این بند ،و گفتم به خدا بین تو دعایم
که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم .