پدر آن تیشه که بر خاک تو زد ،دست اجل
تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من
رفتی و روز من را تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم ای دیده نورانی من
بی تو ،اشک و غم و حسرت همه مهمان من اند
قدمی رنجه کن از مهر به مهمانی من
من یکی مرغ غزل خوان تو بودم چه فتاد
که دگر گوش ندادی به نوا خوانی من
گنج خود خواندی و رفتی و بگذاشتی ام
ای عجب بعد تو با کیست نگهبانی من ؟
تقدیم به روح پدرم و تمامی پدران حاضر در سرای باقی