دانی که چرا چوب بود قسمت آتش بی حرمتی اش بر لب و دندان حسین است
* * * * * * * * * *
سلام وبلاگی های عزیز محرم هم از راه رسید و دیگه باید گفت که عاشورا هم از راه رسید خیلی ها سالهای گذشته تو مراسم عزاداری امام حسین بودند و امسال ...... امیدوارم که این محرم اخرین محرمی نباشه که برای امام حسین عزاداری میکنیم و انشاء الله خدا این لیاقت رو به همگی بده تا بتونیم مراسمی در حد و لیاقت امام حسین برگزار کنیم و در پایان بچه ها خیلی برام دعا کنید و ممنون میشم که برای پدر مهربونم که سالهای زیاد خادم امام حسین بودند و الان دیگه پیش ما نیستند دعا کنید .
* * * * * * * * *
دانی که چرا خانه حق گشته سیه پوش یعنی که خدای تو عزادار حسین است
سلام :
عید همگی مبارک باشه ، شرمنده به خاطر تاخیری که در تبریک عید داشتم ،خلاصه عید هست و هزار کار ناتمام اما در هر صورت دلم نیومد که این عید عزیز رو به دوستای گلم تبریک نگم مخصوصا سادات گرامی ، اما ناگفته نمونه که تبریک عید گفتن تمام موضوع نیست و باید علاوه بر تبریک عید و گرفتن عیدی به پیام این روز و معرفت این رو زهم آگاهی داشته باشیم و این رو بدونیم زمانی که اعلام میکنیم شیعه علی هستیم تنها به اوردن این صفت اکتفا نکنیم و با تمام وجود سعی کنیم تا تمامی ابعاد غدیر رو درک کنیم و همواره در تلاش باشیم که یک شیعه واقعی باشیم و با مشغول کردن خودمون به امور روزمره و مادی از اصل غدیر فاصله نگیریم و اگر اعلام میکنیم که حیدری هستیم صفات حیدری روهم در خودمون به وجود بیاریم . در پایان التماس دعا .
روز عرفه روز شناخت است ، عرفه روزی است که سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا می خواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان میگستراند و در های مغفرت و بخشش و رحمتش را برای آنان می گشاید .
تبریک عرض میکنم عید قربان و غدیر را خدمت همه دوستان عزیزم ، خیلی برام دعا کنید .
ممنون
تو را
تو را از بین صدها گل من احمق جدا کردم
نفهمیدم غلط کردم ، من از اول خطا کردم
به یادت مانده آن روزی که با لبخند و با چشمک
نشستی در کنار من ، خودم را جا به جا کردم ؟
شدی نزدیک و هی گفتی ضرر حالا ندارد که
پسندیدم تو را من هم ، ولی ناز و ادا کردم
شد آغاز ارتباط ما بدون فکر و بی منطق
لگد کردم غرورم را و وجدان را رها کردم
پیامک می زدی هر شب سر ساعت دقیقا 9
خودت را کشتی و آخر شما را تو صدا کردم
و کم کم این پیامک ها عجیب و مهربان تر شد
و من هم قصر پوشالی برای خود بنا کردم
شبی بی قصد و بی نیت به من گفتی عزیز من
نبودی این ور خط تا ببینی من چها کردم
چهل با رآن پیامک را نگه کردم و خندیدم
نبودی تا ببینی من چه غوغایی به پا کردم
نشستم در خیالاتم زدم تاریخ عقدم را
و در رویا دو دستم را فرو توی حنا کردم !
به فکر مهریه بودم ، جهازم را چه میچیدم
من احمق ببین حتی که فکر شیر بها کردم
از آن شب ساعت 9 من پیامک میزدم هر شب
خودم با سادگی هایم عروسی را عزا کردم
پیامک های بی پاسخ ، محبت های بی جبران
تو را بی چشم و رو ، پررو خودم ا ز ابتدا کردم
شدی تو بی خیال و من شدم هی بی قرار تو
تو هی بر من جفا کردی ، من احمق وفا کردم
من از تو بی خبر بودم حدود شصت و نه روزی
نزگیدم به تو اصلا ، فقط چون که حیا کردم
ولی رفتم به یک مسجد بلا تکلیف و مستاصل
برای آن که برگردی فقط نذ رو دعا کردم
نبردم با خودم گوشی که خالص باشد این حالت
همان شب گوشی خود را درون بقچه جا کردم
چهل شب بعد از آن مسجد که برگشتم دم خانه
دویدم سمت آن بقچه و گوشی را که وا کردم
ندیدم از تو یک حرفی ، پیامک یا که تک زنگی
ز پا افتادم آنجا من و رو سوی خدا کردم
و گفتم این چنین با او ، عجب صبری خدا داری
چهل شب منتظر بودم ، عبادت پس چرا کردم؟
جواب آمد که ( واثق شو به الطاف خداوندی
مگر کوری ندیدی که به تو عقلی عطا کردم ؟
پیامک می زدی هر شب ، کشیدی ناز و اطوارش
خطا کردی به من گفتی خداوندا چرا کردم ؟
من امشب بی خیال و تو ردیف و قافیه هستم
تو کاری با دلم کردی که فکرش رو نمیکردم !!!
شاعر معصومه پاکروان
پدرم چشمم به در ماند نیامدی
قلبم شکسته شد نیامدی
امشب زغم دیدنت ناله میزدم
عکست به من گفت که امروزهم نیامدی
با هر چه هست می خوانمت پدر
امشب که نه، دیشب هم نیامدی
آخر چه وقت رفتنت بود ای پدر؟
باور نمی کنم که رفتی ودیگر نیامدی
مادر شبی به من گفت رفته ای سفر
عمر سفر تمام شد باز هم نیامدی
دیشب به سنگ مزارت زجه میزدم
در خواب دیدم که به دیدارم آمدی
هر روز به شوق دیدنت بر سر مزار
فریاد میزنم که چرا بابا نیامدی؟
نزدیک به دو سال است رفته ای پدر
به من بگو که آخر ، چرا به خانه ات نیامدی.
تقدیم به پدر عزیزم
بابا احمد